فرشیدنجفی بابادی
پنج شنبهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
بدون شک تا به حال برای شما هم سوالاتی مانند سوالات زیر پیش آمده است :
اینها سوالاتی است که همۀ ما به نوعی در برهههای مختلف سنی با آنها سروکار داشتهایم. وجود انواع تست علاقه شغلی و تست شخصیت شغلی و مراجعین متعدد به این تستها هم نشان از جدی بودن این دغدغه در بین ما دارد. در این نوشته نمیخواهم در مورد این تستها و دقت آنها در پیدا کردن شغل مناسب حرف بزنم. اما در این مورد مطالبی در ذهن داشتم که تصمیم گرفتم اینجا مکتوبشان کنم.
برای رسیدن به پاسخ سوال چه شغلی برای من مناسب است باید به سه مورد مهم توجه کنیم. این سه مورد که میتوانیم آنها را معیارهای انتخاب شغل بدانیم عبارتند از:
برای انتخاب شغل مناسب و کنکاش درباره شغل آینده توجه به هر سه مورد بسیار حیاتی است و عدم توجه به هریک از آنها در انتخاب شغل، آسیبهایی را به همراه دارد که در مورد آنها در ادامه خواهم نوشت. نقش علاقه در انتخاب شغل مناسب (من به چه شغلی علاقه دارم؟)از قدیم الایام این تعابیر در مورد انتخاب رشته تحصیلی و انتخاب شغل را بارها شنیدهایم که: “دنبال شغلی/رشتهای برو که به آن علاقه داری”. اینکه «کاری که به آن علاقه داریم را با کیفیت بهتری انجام خواهیم داد»، واقعیتی انکارناپذیر است. شاید به همین دلیل هم همیشه برای خیلی از ما سوال است که از کجا بفهمیم به چه شغلی علاقه داریم و در نهایت شغل مورد علاقه من چیست؟ اما سوال مهمی که در اینجا پیش میآید این است که با دانستن این موارد چگونه بفهمیم به چه شغلی علاقه داریم؟ در این مورد چند نکته به ذهنم میرسد: ۱ برداشتِ ما از چیزی که به آن علاقه داریم ممکن است با آنچه که در مقام عمل تجربه میکنیم مطابق نباشد. مثلا من فرض میکنم که از “معلمی” خوشم می آید ولی بعد که “معلمی” را تجربه میکنم، میبینم این، آنی نبوده که من میخواستم؛ یا فلان فاکتور را در این شغل و علاقهای که به آن برای خودم متصور بودم لحاظ نکرده بودم. یادم هست اوایل سال پیشدانشگاهی بودم. فقط میدانستم که از حل کردن مسائل ریاضی و فیزیک لذت بسیار زیادی میبرم، یادم هست سوالات المپیادهای ریاضی و فیزیک و کامپیوتر هم چالش بسیار جذابی برایم بودند. نمیدانستم رشتۀ دانشگاهی چیست؟ اصلا مهندس برق و مکانیک قرار است چه کاری بکنند؟ در آن سن، درکِ من از دنیایِ بعد از دانشگاه و مهندس شدن بسیار کم بود. در آن سالها، انگار قرار هم نبود کسی که دستش به این دو رشته میرسد، رشتهای غیر از این دو را انتخاب کند. یک بندۀ خدایی در همان روزها از راه رسید و نمیدانم (یادم رفته!) با چه استدلالی به من ثابت کرد که بله، برای من مکانیک مناسب است و برق مناسب نیست و این چنین بود که فهمیدم به مکانیک علاقه دارم! یادم هست تا سالها بعد از شروعِ دانشجویی هم، با اطمینان بالای منبر میرفتم و از علاقۀ وافرم به مهندسی مکانیک میگفتم. اما هرچه گذشت از گرمای این خطبههای شورانگیز کاسته شد. حالا که فکر میکنم، میبینم من اصلا به صورت جدی دنبال این نبودم که واقعا به چه شغلی علاقه دارم؟ انگار این مسئله نباید زیاد دغدغه ما میبود؛ یا اگر هم دغدغه بود مجبور به انتخاب از بین گزینههای موجود بودیم. در این مورد، درد و دل زیاد است که برخی از آنها را قبلا در مطلبی مستقل نوشتهام: آینده شغلی و بازار کار : ریاضی یا تجربی؟ (ده نکته در مورد انتخاب رشته و حرفهای مرتبط) اصلا من چه میدانستم علاقه به شغل چیست؟ چه میدانستم شغل مورد علاقه به چه شغلی میگویند؟ چه میدانستم مهندس مکانیک قرار است چه کاری انجام دهد؟ بگذریم. بد نیست ماجرای یکی از دوستانم را هم بیان کنم. دوستی داشتم در همان سالها که بعد از سه سالی که دانش آموز رشته ریاضی بود تغییر رشته داد و با هدف پزشک شدن در کنکور تجربی شرکت کرد. یادم هست آن سالها خیلی هم از علاقۀ خودش به پزشکی برای شغل آیندهاش میگفت. پزشکی قبول شد. در سالهای بعد با من دردودل میکرد که من فقط از پزشکی همان امضا کردن و نسخه نوشتنش را دوست داشتم و حالم از این درسهایی که دارم میخوانم بهم میخورد. از بیان این تجربیات شخصی به چه میخواهم برسم؟ میخواهم به اینجا برسم که پیش از ابراز علاقه به یک شغل، برویم و در مورد جنبههای مختلف آن شغل تحقیق کنیم و فرای تعاریف اولیۀ یک شغل، تحقیق در مورد مشاغل مختلف به ما کمک میکند تا از واقعیتهای آن مطلع شویم. حتما با آدمهایی که این شغل را برای سالها تجربه کردهاند حرف بزنیم. جنبههای مگوی شغلشان را از آنها بپرسیم. از سختیهای آن شغل مطلع شویم. ببینیم آیا این تصوری که ما از آن شغل داریم، واقعی است؟ بعد که تمامی واقعیتهای آن شغل را دانستیم، خودمان را در حالی که به آن پیشه مشغولیم تصور کنیم. آیا راضیکننده است؟ فکر میکنم علاقهای که در پی این شناخت و تصورِ خودمان در آن شغل احساس میکنیم، قابل استنادتر از آن علاقۀ خامِ اولیه است. ۲ نکتۀ دیگری که در مورد علاقه به شغل به ذهنم میرسد این است که علاقۀ ما به شغلها طیف دارد و چنین نیست که ما فقط به یک شغل به صورت صددرصدی علاقه داشته باشیم و به صورت صفردرصدی از سایر شغلها متنفر باشیم! این هم واقعیتی است که حتما باید در انتخابهایمان لحاظش کنیم. این چنین نیست که کسی تنها علاقهمند به آشپزی باشد و به هیچ شغل دیگری علاقه نداشته باشد. ما با طیفی روبرو هستیم که عددی بین صفر و یک است. با درنظر گرفتن این واقعیت و با لحاظ کردن دو عامل مهم دیگر در انتخاب شغل، میتوانیم انتخاب شغلی بهتری داشته باشیم. تاثیر مهارت در آینده شغلیمهارت، توانایی انجام دادن یک کار است. در مورد نقش مهارت در انتخاب شغل: ۱ مهارتها ما را در شغلهایمان متمایز میکنند. در سالهای اخیر، در بازار کارِ ایران، یکی از گلایههای کارفرمایان و صاحبان کسب و کار، ضعفِ شدید نیروی کارِ ماهر است. هرچه ما مهارتهای لازم برای یک شغل را بیشتر داشته باشیم، بهتر میتوانیم شغل مناسب برای خودمان را انتخاب کنیم. اگر تصور میکنیم به شغلی علاقه داریم، حتما و حتما برویم و مهارتهای لازم برای آن شغل را کسب کنیم. برای دانستن مهارتهای لازم در مورد هر شغل، قبلا سایتی را معرفی کردهام که میتوانید به آن سر بزنید. معرفی یک شغل به همراه معرفی یک سایت برای کاریابی ۲ بنظرم وقتی در مورد مهارت حرف میزنیم، باید پای استعداد را هم وسط بیاوریم. طبیعتا بهتر است در زمینهای سعی در بهبود مهارتهایمان بکنیم که استعداد بیشتری در آن داریم. وقتی در زمینهای استعداد داریم، سریعتر در آن بامهارت خواهیم شد. منطقی است که برای کسب مهارت، به سراغ همین زمینهها برویم تا با گذاشتن وقت کمتر، خروجی بهتری بگیریم. فکر نکنم کسی به این مورد شک داشته باشد که استعدادها در ما انسانها متفاوت است و هرکس در زمینۀ/زمینههای خاصی صاحب استعداد است. برای شناخت بهتر از استعدادهای خودمان میتوانیم به سراغ مدلهایی برویم که در مورد استعدادیابی وجود دارند. سایت وزین متمم، درسهای بسیار مفیدی در مورد استعدادیابی دارد که میتوانید از لینک زیر به آنها دسترسی داشته باشید: دوره استعدادیابی در سایت وزین متمم ۳ تا جایی که من فهمیدهام، علاقه و توانایی به شدت روی هم تاثیر میگذارند و شما به چیزی که در آن تواناتر باشید، ممکن است علاقهمند هم بشوید. برای کسب مهارت و توانا شدن در یک زمینه هم نیاز به تلاش داریم. در جامعۀ امروز ما که آدمها چندان اهل تلاش کردن نیستند، سرسختی میتواند نقطه تمایز بسیار بزرگی برای ما باشد و منجر به یادگیری مهارتهای مختلف و انتخاب شغل بهتر شود. در مورد سرسختی پیشنهاد میکنم مطلب زیر را که شامل معرفی کتابی در همین مورد هم هست بخوانید: مطالعه بیشتر در مورد مهارت از سایت وزین متمم در مورد رابطه علاقه و مهارت پیشنهاد میکنم این مطلب از صدرا را بخوانید: نیاز بازار در مورد شغل چیست؟شاید شما شغلهای زیادی را پیدا کنید که هم به آنها علاقه دارید و هم در آنها مهارت و استعداد خوبی دارید. سوالی که در اینجا مطرح است این است که کدام شغل را انتخاب کنم؟ ۱ باید پاهایمان را روی زمین بگذاریم. اینکه به شغلی علاقه داشته باشیم که نیازی در بازار کار برای آن نیست، مسئله را برای ما بسیار سخت خواهد کرد. نمیتوانیم این واقعیت را کتمان کنیم که صرفِ علاقه و مهارت برای یک انتخاب شغل مناسب کافی نیست. بر این اساس باید همیشه یک نگاهمان به روندهای شغلی و نیازهای بازار کار باشد، تشخیص دهیم که امروزه بیشتر به چه شغلهایی نیاز است و ببینیم کدامیک از این شغلها در راستای علاقه و توانایی ما قرار دارد و بر این اساس به انتخاب شغل آینده برای خودمان بپردازیم. وقتی در شغلی، جمعیت نیروی توانا زیاد است و در عوض، نیازِ یازار کار برای آن شغل به آن میزان نیست. طبیعتا باید انتظار داشته باشیم که قیمتِ این توانایی پایین باشد. چون قصد دارم به زودی مطلبی مستقل در مورد عرضه و تقاضا در بازار کار (با نگاه به بازار کار مهندسی) بنویسم، توضیحات بیشتر در این خصوص را به همان مطلب موکول میکنم. ۲ از طرف دیگر، ما آدمها با معنا دادن به زندگی دیگران، به زندگی خودمان هم معنا میدهیم. این توجه به نیازِ بازارِ کار از این جنبه هم بسیار مهم است. وقتی ما شغلی داشته باشیم که نیازی حقیقی از دیگران را رفع کنیم، حس بسیار بهتری خواهیم داشت. بنظرم نباید این جنبۀ بسیار مهم را در معیارهای انتخاب شغل فراموش کنیم. برای انتخاب شغل مناسب چگونه این سه مورد را به هم ربط دهیم؟ (راهنمای انتخاب شغل و یافتن بهترین شغل برای من)۱ من به شدت طرفدار عملگرایی هستم. در مورد علاقه، میتوانیم با تجربه کردنِ عملیِ یک شغل، بفهمیم که علاقۀ ما به آن شغل در کجای آن طیفی قرار دارد که قبلا در موردش توضیح دادم. در مورد مهارت، با تجربه کردنِ عملی محیط کار، میتوانیم از یادگیری حین عمل بهرهمند شویم و مطمئن باشیم که مهارت لازم برای آن شغل را در عمل یاد گرفتهایم. در مورد نیاز بازار کار، با تجربۀ عملی آن شغل، میتوانیم با چالشهای واقعی آن شغل بیشتر آشنا شویم و ببینیم که افرادی که این شغلِ خاص را دارند، چه جایگاهی دارند و چقدر نیاز به آن در بازار کار وجود دارد. من اگر دوباره برگردم به سالهای دوره کارشناسیم، حتی یک روز را هم برای تجربۀ عملی در یک شغل واقعی از دست نخواهم داد. میزان یادگیری بسیار زیاد خواهد بود و چه دورانی بهتر از آن دوران برای این یادگیری. دورانی که خانواده و جامعه انتظاری از ما ندارند و با برچسب دانشجومیتوانیم تجربههای مختلفی را کسب کنیم و زیر تیغ انتقاد آنها هم نباشیم. از طرفی مسئولیتِ چندانی در این دوران نداریم و میتوانیم با خیالِ راحتتر و بدون دغدغۀ مالی کمتر، حتی کارآموزی کنیم و توشهای پر از تجربه با خودمان به سالهای بعد ببریم. سالهایی که این مسئولیتِ کم و نبود توقع از جانب خانواده و جامعه دیگر وجود ندارد. خلاصه آنکه بنظرم جدای از حرفها و استدلالات روی کاغذ، جدای از همه تستهای استعداد شغلی و شخصیت شغلی، حداکثر تلاشمان را برای تجربه کردن محیطهای مختلف شغلی و کنکاش برای پیدا کردن شغل مناسب بکنیم. ۲ برای آشنایی با شغلهای مختلف، داستانهای زندگی آدمها را بشنویم؛ و ببینیم آنها چه کارهایی کردهاند. در مورد شکستهای آدمها بخوانیم. این داستانهای واقعی میتوانند الهامبخش ما باشند و دید ما را نسبت به سهگانهای که در مورد انتخاب شغل مناسب گفتم، باز کنند. من در یکی از قسمتهای سری “یک چیز خوب” برنامهای اینترنتی را معرفی کردهام که با صاحبان کسب و کارهای اینترنتی مصاحبه میکند، اگر علاقهمند به این حوزه هستید، شاید بد نباشد به این برنامه سری بزنید: یک چیز خوب، قسمت دوم: برنامهای اختصاصی برای کسب و کارهای اینترنتی؛ “کلید” (سری “یک چیز خوب” را به صورت اختصاصی برای اعضای خبرنامۀ سایت تهیه میکنم. با عضویت در این خبرنامه میتوانید، هر هفته یک قسمت از این سری را در اینباکسِ ایمیلتان دریافت کنید.) ۳ به مدد پیشرفت تکنولوژی در سالهای اخیر، امکان پیدا کردن شغل مناسب بیشتر از سالهای قبل شده، میتوانیم به دوگانۀ کار و زندگی پایان دهیم و بخشی از وقتمان را به کار نفروشیم تا در وقتِ باقی، زندگی کنیم. میتوانیم شغلمان را زندگی کنیم. در این خصوص، مطالبی با عنوان سری کارنکن نوشتهام که پیشنهاد میکنم آنها را در خصوص انتخاب شغلِ مناسب مطالعه کنید:
۴ بنظرم سهگانهای که در مورد آن حرف زدم، یعنی علاقه،مهارت و نیاز بازار کار، از یکدیگر مستقل نیستند. باید هر سه مورد را به صورت همزمان برای انتخاب شغل آینده لحاظ کنیم. این سه مورد بر یکدیگر تاثیر هم میگذارند. وقتی شغلی ارزش آفرین داشته باشیم که نیاز آن هم در بازار کار زیاد است و ما درآمد خوبی هم از آن داریم، طبعا احتمالِ علاقهمندی به آن شغل هم بیشتر خواهد بود. نمیگویم تنها به کسب درآمد از یک شغل توجه کنیم، اما این یک واقعیت است که میزان درآمد، فاکتور مهمی در انتخاب شغل مناسب است. به همین ترتیب برای این شغل، انگیزۀ بیشتری هم خواهیم داشت که مهارتهای لازم برای آن را کسب کنیم. در مورد ربط علاقه و مهارت هم در جای خودش عرض کردم و دیگر رودهدرازی نمیکنم.خلاصه حرفم این است که برای انتخاب شغل مناسب، حواسمان به هر سۀ این فاکتورها باشد. امیدوارم برای کسب درآمد، مشغول به فعالیتی باشید که حس کارنکردن را در آن تجربه کنید. شغلی که به آن علاقه دارید، مهارتهای لازم برای آن را دارید و این شغل، نیازی مهم از جامعه را رفع میکند و ارزشآفرین است شنبهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
اسکیزوفرنی چیست؟ اسکیزوفرنی نوعی اختلال روانی است که فرد قابلیت تمیز دادن افکار، ایدهها و تصورات خودش با واقعیت را ندارد. بیماری اسکیزوفرنی اختلال فکر و خُلق ناآرام را به همراه دارد که معمولا به صورت دشواری در حفظ، تمرکز و تشکیل مفاهیم، خود را نشان میدهد.
در بیماری اسکیزوفرنی فرد ممکن است صداهایی را بشنود یا فکر کند که دیگران میتوانند فکر او را بخوانند و یا افکار او را کنترل کنند.
جنون زودرس یا اسکیزوفرنی: اسکیزوفرنی برای اولین بار به شکل رسمی توسط روانپزشکی بلژیکی بهنام «بندیکت مورل» شرح داده شد و او بیماری اسکیزوفرنی را جنون زودرس نامید. بعدها «امیلکرپلین» که یک روانپزشک آلمانی بود، اصطلاح «جنون جوانی» را برای گروهی از بیماریهایی بهکار برد که در نوجوانی شروع و به زوال عقل، ختم میشود. «یوگن بلویلر» روانپزشک سوئیسی اصطلاح «اسکیزوفرنی» را برای اولین بار مطرح کرد و اذعان داشت هیچ علامت یا نشانهای پانوگنومیک بیماری نیست، بلکه گروهی از یافتههای مشخص نشاندهنده تشخیص بیماری اسکیزوفرنی است.
عوامل بیماری اسکیزوفرنی:
بزرگترین خطر برای پیشرفت اسکیزوفرنی داشتن فامیل درجه اول مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی میباشد
از عوامل زیستی اسکیزوفرنی میتوان از ژنتیک، توارث، اختلالات ساختاری مغز،عفونتها، سوء تغذیه، بیماریهای دوران بارداری مادر، صدمات زایمانی،حوادث و ضربههای مغزی، تغییرات ناقلهای عصبی شیمیایی، هورمونها و نظایر آنها نام برد.
انواع بیماری اسکیزوفرنی: اسکیزوفرنی پارانوید
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوید در رسیدن به هدفهایش خونسرد، آرام و حسابگر هستند
از ویژگی بیماری اسکیزوفرنی آشفته بازگشت به رفتار کودکانه است
ویژگی های رفتاری اسکیزوفرنی کاتاتونیک
علایم اسکیزوفرنی: افراد اغلب مسیر حرکت فکرهایشان از یک فکر به فکر دیگر را دنبال نمیکنند. اما در روانشناسی توجه زیادی به ظرایف فکر کردن میشود.
تنبلی
درمان اسکیزوفرنی اسکیزوفرنی نوعی اختلال شدید است که بر کل شخصیت بیمار تاثیر میگذارد، با این حال همه نشانههای اسکیزوفرنی را میتوان با درمان کنترل کرد. برخی از مبتلایان به اسکیزوفرنی برای کنترل نشانههای بیماری خود، باید همیشه دارو مصرف کنند، برخی دیگر برای دوره محدودتری نیاز به دارو دارند و بالاخره عدهای که بیماری شان در پی استرسهای حاد مانند بیماریهای جسمی و یا زایمان شروع شده، ممکن است طی مدت زمان کوتاهی بهبود کامل بالینی پیدا کنند.
طول دوره درمان در اسکیزوفرنیها بسته به زمان مراجعه در هر مرحله از بیماری، متفاوت است و برای مداوای بیماران اسکیزوفرنی از روش هایی مانند درمان دارویی،رفتار درمانی، شناخت درمانی و کار درمانی نیز استفاده میشود.
درمان دارویی بیماران اسکیزوفرنی
درمان اسکیزوفرنی از طریق مداخلات اجتماعی:
حدود 50 درصد از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، از مصرف مواد مخدر رنج می برند
آموزش روانی خانواده: این نوع درمان شامل حمایت خانواده، توانایی حل کردن مشکلات و دسترسی به مراقبت ها در زمان بحران بیماری اسکیزوفرنی می باشد. جمعهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
عنوان : گزارش انجام آزمایش یادگیری و انتقال دوجانبه
استاد مربوطه : جناب آقای دکتر غضنفری محقق: فرشید نجفی بابادی
بهار95 یادگیری و انتقال دوجانبه (آزمایش ترسیم در آیینه) در بحث یادگیری موضوعی چالشی وجود دارد که موجب اختلاف بین رفتارگرایان افراطی و شناختگرایان شده است. رفتارگرایان افراطی عقیده دارند که یادگیری در اعضای عملکننده مثل دستها و انگشتان صورت میگیرد امّا در مقابلِ آنها شناختگرایان عقیده دارند که این یادگیری در سیستم اعصاب مرکزی رخ میدهد و اعضا صرفاً ابزارهایی هستند برای انجام دستورات سیستم اعصاب مرکزی. شناختگرایان برای اثبات عقیدهی خود دست به اختراع آزمایش ترسیم در آیینه زدهاند تا به این وسیله نظر خود را اثبات کنند. ما در این نوشتار به بحث و انجام آزمایش ترسیم در آیینه خواهیم پرداخت و در پایان نتایج به دست آمده از این آزمایش را تحلیل خواهیم کرد. قبل از اینکه در بحث غور کنیم بهتر است تعریف و اندکی دربارهی یادگیری مطلب به میان آوریم. در تعریف یادگیری میتوان گفت: «یادگیری تغییری نسبتاً دایمی در رفتار است که در نتیجهی تمرین حاصل میشود.» (اتکینسون، 1387، ص 255) تغییراتی در رفتار که حاصل رسش، یا شرایط موقّت جاندار مثل خستگی یا حالات ناشی از استعمال برخی داروها، باشند، مشمول این تعریف نمیشوند. مسلّماً تمام موارد یادگیری عین هم نیستند. دیدگاههای عمده در روانشناسی مانند رفتارگرایی، شناختگرایی و زیستشناختی، هر کدام دارای رویکردی ویژهی خودشان به بحث یادگیری هستند. (اتکینسون، 1387) یکی از جنبههای مهم در یادگیری، بُعد شناختی آن است که در تعریف روانشناسان رفتارگرا مورد توجّه قرار نگرفته است. برای هرکس روشن و بدیهی است که یادگیری ارتباط نزدیکی با فرآیندهای شناختی دارد ولی روانشناسان رفتارگرا به دلیل اینکه خود را در روش عینی و تجربی محدود ساختهاند، همواره از ورود به چنین مباحثی خودداری کردهاند. این گروه از روانشناسان گرچه در بعضی موارد ناچار به پذیرش نوعی یادگیری از راه شناخت شدهاند- مثل یادگیری از راه مشاهده و تقلید- در اندیشمندان گذشته از جمله فلاسفهی اسلامی نه فقط به این جنبهی یادگیری به خوبی توجّه شده، بلکه این جنبه، پایهی اصلی و زیرین یادگیری محسوب شده است و باید گفت در حقیقت تغییر در رفتار از آثار آن به حساب میآید. به عنوان مثال ابنسینا در تعریف یادگیری گفته است: «یادگیری انتقال انسان از اندوختههای شناختی موجود به دادههای تازهتر و در نتیجه دستیابی به (فهم) مجهولات است.» در مورد مهارتها گذشته از جنبهی شناختی که در تعریف آمده است به نقش تحربه نیز تأکید شده و آنرا عاملی برای تثبیت شناخت و سهولت ارتباط آن با رفتار خارجی دانستهاند. (بیریا، 1385) در میان روانشناسان، پیروان مکتب گشتالت، با تأکید بر جنبههای شناختی، تعریف یادگیری را به گونهای دیگر ارائه کردند. آنها به جای توجّه به جنبههای ظاهری رفتار، جنبههای پدیداری و شناختی را مورد توجّه قرار دادند. روانشناسان گشتالت میگویند: رفتارهای ظاهری با یادگیری مرادف نیست و تغییر فیزیولوژیک رفتار لزوماً به معنای تحقّق یادگیری نیست. بنابراین، گرچه در بسیاری از مواردتغییر در بینش با تغییر در رفتار توأم است، لزوماً همیشه چنین نیست. مثلاً کسی بفهمد که کمک به نیازمندان خوب است امّا در عرصه ی رفتار این زمینه برایش پیش نیاید تا به کسی کمک کند. در این صورت نمیتوان گفت یادگیری صورت نگرفته است. همچنین ممکن است تغییر در رفتار صورت بگیرد امّا یادگیری صورت نگرفته باشد. مثل اینکه کودک کلمات احترامآمیز را بهکار ببرد امّا معنای آنها را نداند که چیست. بنابراین از دیدگاه گشتالت میتوان تعریف زیر را برای یادگیری ارائه نمود: یادگیری عبارت است از بینشهای جدید یا تغییر در بینش گذشته. بنابراین آنچه در این راه کارساز و نقشآفرین است، فرآیند فکری و هیجانی است، نه تکرار تنها. به همین دلیل طرفداران گشتالت به تجربهی روانی بیش از رفتار خارجی توجّه میکنند. (همان) در اینجا باز این نکته را یادآور میشوم که دانشپژوهان تمامی رشتههای علوم انسانی باید به پایه و زیربناهای فلسفهی اسلامی آگاهی داشته باشند تا در حین گذراندان دورههای تحصیلی، مسائلی را که در کتابهایشان مطالعه میکنند و میآموزند، با فلسفهی اسلامی محک بزنند و به نقد آن بپردازند. در رشتهی روانشناسی نیز این نیاز بسیار نمایان است و در مباحث زیادی بهکار میآید. نمونهی این مطلب را در همین نوشتار ملاحظه کردیم که ابنسینا به عنوان یک فیلسوف مسلّم اسلامی چه تعبیری از یادگیری داشت. امّا در مقابل تعریف او نظر روانشناسان رفتارگرا وجود دارد که تقریباً مخالف نظر فلاسفهی اسلامی میباشد. ثمراتی که این دقّت در بر خواهد داشت بسیار زیاد است و بسیار مهم است. در مطالب قبلی (در بحث احساس و ادراک) به اندکی از این ثمرات اشاره کردم و دیگر نیازی به تکرار نمیبینم و صرفاً تذکّر و یادآوری این مهم را خالی از لطف نمیدانستم. امیدوارم که دانشپژوهان ما به جای مرعوب شدن در برابر علوم غربی، با داشتن ذخیرهی عظیم علوم و آمیزههای اسلامی، به نقد و بررسی این علوم بپردازند و در نهایت به پیشرفت علم در تمام جهان کمک کنند و سودی هم برای بندگان خدا داشته باشند. یادگیری و انتقال دوجانبه حال که به مباحثی کلّی دربارهی یادگیری و تعریف آن از دیدگاه رفتارگرایان و گشتالت پرداختیم، بهتر است به مبحث مورد نظر خود بپردازیم و در مورد یادگیری و انتقال دوجانبه بیشتر بدانیم. رفتار گرایان افراطی در روانشناسی تجربی، معتقد بودند که یادگیری فرآیندی است رفتاری و در اندام مختلف بدن در کارهای مربوط به آن انجام میگیرد. یعنی اگر مهارت یا کاری را با دست خود انجام میدهیم این یادگیری در همین دست انجام میپذیرد. امّا شناختگرایان با مخالفت با این نظر پرداختند و مدّعی شدند که یادگیری در سیستم عصبی است نه در سطح اندام. شاهد این ادّعا هم این است که بهطور مثال یادگیری که در یک دست انجام گرفته اگر قائل به ادّعای رفتار گرایان (افراطی) باشیم، نباید دست طرف مقابل قادر به انجام آن باشد چون یادگیری در آن انجام نشده است. امّا واقعیّت غیر از این است و به وضوح مشاهده میکنیم که مهارتهای یک دست یا اندام یک طرف در طرف دیگر هم قابل انجام است. «انتقال (اثر یادگیری) وقتی دو جانبه نامیده میشود که یادگیری یک کار با یک عضو (مثلاً دست راست) یادگیری همان کار با عضو مقابل آن ( دست چپ) را تسهیل کند.» یادگیری و انتقال دوجانبه یا ترسیم در آیینه بیانگر آن است که یادگیری در اندام انجام نمیپذیرد، بلکه فرآیندی عصبی است و در مغز انجام میشود. در این آزمایش، انتقال دوجانبه از طریق ترسیم در آیینه، روشی که معمولاً برای مطالعهی یادگیری حاصل از راه کوشش و خطا به کار میرود، مورد مطالعه قرار میگیرد. آزمایش تصویر درآیینه را به این دلیل یادگیری وانتقال دوجانبه خواندهاندکه یادگیری قبلی موجب تسهیل در یادگیری بعدی افراد میگردند. به این معنا که تجربیّات وآگاهیهای قبلی فرد مورد آزمایش، در یک عضوی، موجب سهولت یادگیری در عضو قرینهی آن میگردد. مثلاً اگر ما چکشزدن را با دست راست خود به مدّتی تجربه نموده ویاد گرفته باشیم، این یادگیری در این عضو (دست راست ) موجب میگردد که ما به سهولت تجربیّات آن عضو را به قرینهی او(دست چپ) انتقال بدهیم. وقتیکه ما با یک دست بتوانیم مهارت ترسیم در آیینه را بهدست آوریم، این توانایی و مهارت به دست دیگر که قرینهی اوست، نیز منتقل میشود و تعداد خطا در آن دست کمتر از وقتی است که بادست دیگر(دست راست) شروع به کسب مهارت نمودیم. یادگیری وقتی دو جانبه خوانده میشود که یادگیریِ یک کار با یک عضو، یادگیری همان کار با عضو قرینه را تسهیل نماید. انتقال دوجانبه ثابت میکند که یادگیری درسطح اندامهای پاسخدهنده انجام نمیگیرد بلکه درسطح اتصالهایی که بین اطّلاعات حسّی و فرمانهای حرکتی مراکز عصبی برقرار میگردد بهوجود میآید. (فرس، 1383) شرح آزمایش ترسیم در آیینه هدف: اثبات این واقعیّت که یادگیری در سطح اندامهای پاسخدهنده (مثلاً انگشتان) انجام نمیگیرد بلکه در سطح اتّصالهایی که بین اطّلاعات حسّی و فرمانهای حرکتی مراکز عصبی برقرار میشود بهوجود میآید. اگر یادگیری قبلی موجب تسهیل یادگیری بعدی شود، اصطلاحاً میگویند انتقال صورت گرفته است. انتقال وقتی دوجانبه نامیده میشود که یادگیری یک کار با یک عضو (مثلاً با دست راست) یادگیری همان کار با عضو قرینه (دست چپ) را تسهیل کند. در این آزمایش، انتقال دوجانبه از طریق ترسیم در آیینه،روشی که معمولاً برای مطالعهی یادگیری حاصل از راه کوشش و خطا بهکار میرود،مورد مطالعه قرار میگیرد. وسایل آزمایش: یک آیینه یک مانع که بتواند تصویر مستقیم را بپوشاند، 14 برگ حاوی ستاره، کورنومتر یا ساعتی که به کمک آن بتوان ثانیهها را به راحتی اندازه گرفت. هر دانشجو با کمی صبر و حوصله میتواند در خانه نیز این کار را انجام دهد. دکتر حمزه گنجی (1384) در کتاب خود با نام راهنمای عملی روانشناسی تجربی، از دستگاه ترسیم در آیینهی سنّتی بهره بردهاند. امّا این دستگاه را میتوان در آزمایشگاههای روانشناسی به صورتی جدیدتر یافت. با این فرق که دیگر نیازی به کاغذهای حاوی ستاره نیست بلکه نقش ستاره بر روی یک صفحهی فلزی حک شده است. روش آزمایش: یکی از چهارده برگ حاوی ستاره را در جلوی آیینه میگذارند. آنرا با چسب یا پونز طوری تثبیت میکنند که، به هنگام اجرای آزمایش، تکان نخورد. کار آزمودنی این است که بین دو خطّ ستاره، ستارهی دیگری را رسم کند. او باید مسیر را به طور متوالی طی کند. هر نوع تماس با دیوارههای ستاره یا بیرون آمدن از آن، یک خطا به حساب خواهد آمد. به آزمودنی توصیه میشود که باید این مسیر را هرچه دقیقتر و هرچه سریعتر طی کند. آزمایش به ترتیب زیر ادامه مییابد: الف) آزمودنی با دستی که مهارت ندارد (معمولاً دست چپ)، از نقطهی حرکت شروع میکند و در جهت حرکت عکس عقربههای ساعت یک ستاره میکشد. آزماینده کلّ زمان صرف شده را اندازه میگیرد. برگ اوّل برداشته میشود و برگ دیگری که شمارهی 2 روی آن نوشته شده است در جلوی آیینه قرار میگیرد. حال آزمودنی با دستی که مهارت دارد (معمولاً دست راست)، باز هم از نقطهی حرکت شروع میکند و در جهت حرکت عقربههای ساعت یک ستاره میکشد. برگ حاوی ستاره عوض میشود و جای آنرا برگ شمارهی 3 میگیرد. این کار تا آنجا ادامه مییابد که آزمودنی با دست راست 10 ستاره رسم میکند (تا برگ شمارهی 11). آزماینده، برای هر ستاره، زمان صرف شده را یادداشت میکند امّا آنها را قبل از پایان آزمایش، در اختیار آزمودنی قرار نمیدهد. پس از هر تمرین، آزمودنی استراحت کوتاهی میکند. مدّت این استراحت به همان اندازه طول میکشد که برگ آزمایش عوض شود. بعد از 10 تمرین با دست ماهر، آزمودنی بازهم با دست غیرماهر شروع میکند و در جهت عکس حرکت عقربههای ساعت سه تمرین دیگر انجام میدهد.
تحلیل نتایج 1- تعداد خطاهای هر تمرین را میشمارند. هر نوع تماس با دیوارهی ستاره یا بیرون آمدن از آن یک خطا بهحساب میآید. البتّه همانگونه که ذکر کردیم با وجود دستگاه مترونوم دیگر نیازی به این کارها نیست و این دستگاه خودبهخود هم زمان را میسنجد و هم تعداد خطاها را میشمارد. 2- جدولی مثل جدول زیر تنظیم میکنند که در آن تمرینهای متوالی، تعداد خطاها و مدّت زمان صرف شده برای هر تمرین درج میشود.
3- نمودار نتایج درجشده در جدول را رسم میکنند. برای رسم نمودار، تمرینهای متوالی را روی محور X ها، تعداد خطاها و زمانهای صرفشده را روی محور Y قرار میدهند. با خطّ ممتد، نقطههای مربوط به خطاها و با خطوط بریده، نقطههای مربوط به زمانها را به یکدیگر وصل میکنند. (البتّه میتوان خطاها را روی یک نمودار و زمانها را روی نمودار دیگر رسم کرد). 4- اهمّیّت انتقال دوجانبه، از طریق مقایسهی سه تمرین آخر دست غیرماهر با تمرین اوّل همان دست آشکار میشود. 5- برای بررسی یادگیری با دست ماهر، تحوّل زمانها و خطاها مورد مقایسه قرار میگیرد. آیا خطاها و زمانها بهطور منظّم کاهش پیدا کرده است؟ گاهی مشاهده میشود که خطاها و زمانها بهطور منظّم کاهش پیدا نمیکند. علّت این امر باید توجیه شود. نتایج: نتایج به دست آمده از انجام این آزمایش که در یازده مرحله انجام شده و به پایان رسیده است به شرح جدول زیر میباشد.
همانگونه که ملاحظه میشود، نتایج بسیار جالبی به دست آمده است. تقریباًمیتوان گفت هرچه تعداد کوششها بیشتر شده است، به همان میزان زمان کمتر ،یعنی سرعت حرکت بیشتر، شده است و تعداد خطاها نیز کمتر شده است. این نتیجه نشاندهندهی این مطلب است که در انجام این آزمایش تجربه در بهبود روند انجام آزمایش- یعنی کم شدن تعداد خطاها و افزایش سرعت دست آزمودنی- شده است. امّا در رابطه با مسئلهی اصلی بحث ما یعنی یادگیری و انتقال دوجانبه، باید به مقایسهی نتایج به دست آمده از دست غیرماهر بپردازیم. همانگونه که در جدول ملاحظه میشود فاصلهی بین نتایج به دست آمده از دو بار کوشش بسیار فاحش است. همانگونه که انتظار میرفت، دست غیرماهر در مرحلهی یازدهم نتایج بسیار بهتری را نسبت به همان دست در مرحلهی اوّل به دست آورده است. این مطلب مؤیّد نظر دانشمندان پیرو مکتب شناختگرایی است. به این صورت که اگر قرار میبود یادگیری در خود عضو انجام دهنده رخ دهد، نمیبایست فاصلهی بین بار اوّل و یازدهم اینقدر فاحش میگردید. این فاصلهی فاحش نشاندهندهی این واقعیّت است که آن زمانی که آزمودنی با دست ماهر خود این آزمایش را انجام میداد به بینش و یادگیری خاصّی نائل آمده است و این یادگیری در دست ماهر باعث شده است تا نتایج به دست آمده از دست غیرماهر هم بهبود یابد. پس باید مکان دیگری باشد که این یادگیری در آنجا رخ داده باشد و این مکان مسلّماً جایی غیر از عضو عملکننده است و دیگر اینکه این مکان جایی است که به هر دو عضو مربوط میباشد و به هر دوی آنها دستور صادر میکند و آموختههای آنها را به هم ربط میدهد. با اندکی بررسی این مطلب روشن خواهد شد که این مکان جایی نیست مگر سیستم اعصاب مرکزی که هر دو دست را زیر نظر خود دارد و به هر دوی آنها دستور میدهد و اطّلاعاتی که از هر دو دست از خارج تجربه و یادگرفته شده است در آن مکان جای میگیرد.
جمعهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
شخصیت اسکیزوتایپال سر، واژه یی گزیده و گویا برای عجیب و غریب ترین شخصیت دیده شده در اجتماع آدمیان است. به ترتیب حرف های این سرواژه نماد اندیشه جادویی، دوره های روان پریشی گذرا (میکروسایکوز)، پندارهای غریب و شگفت انگیز، افکار انتساب به خود، فریفتار ها و خطاهای ادراکی (ایلوژن ها)، واقعیت زدودگی (مسخ واقعیت) و افسردگی های شدید هر از گاه هستند که در کنار افکار بدبینانه و تنهایی گزینی دیده شده در شخصیت های «کلاستر (دسته) آ» بیانگر مهم ترین ویژگی های زندگی هر روزه شخصیت اسکیزوتایپال هستند. در تفکر بالینی امروز اسکیزوتایپال را شخصت پیش از بیماری اسکیزوفرنی معرفی میکنند. بدلیل همبستگی این دو بیماری در علائم و نشانهها این فرض وجود دارد که ژنتیک (توارث) علت ایجاد این اختلال باشد. این اختلال شخصیت یك وضعیت مؤمن و فرا گیر است که مشخصهاش الگوهای تحریف شده فکری، رفتاری و کارکردی است. حدس زده میشود که این نوع اختلال شخصیت در سه درصد بالغین وجود داشته باشد. افرادی که دچار اختلال شخصیت اسکیزوفرنیگونه هستند بیشتر در معرض افسردگی و اختلالات روانپریشی قرار دارند. ● اضطراب اجتماعی : اسکیزوتیپالها به طور قابل ملاحظه ای در وضعیت های اجتماعی، خصوصا با آنهایی که آشنا نیستند، مضطرب می شوند. آنها می توانند در مواقع ضروری با مردم تقابل داشته باشند اما ترجیح می دهند تا جایی که ممکن است از تقابل اجتناب کنند، چون ادراک آنها از خودشان چیزی ست که با آن راحت نیستند. حتی هنگامی که درمعرض یک گروه از افراد در طول زمان قرار می گیرند به نظر نمی رسد که اضطراب اجتماعی آنها کاهش پیدا کند. در واقع، این وضعیت ممکن است به سمت ادراکِ تحریف شده از دخالتهای پارانوئیدی ِ افرادی که با آنها در رابطه ی اجتماعی هستند، پیش برود. باقی نشانگان که ممکن است در سالهای رشد ارائه شود حساسیت بیش از حد در برابر انتقاد و تصحیح، استفاده غیر معمول از زبان، تفکرات عجیب یا خیال پردازی های نامتعارف هستند. کودکانی که این گرایشات را نشان می دهند از لحاظ اجتماعی متفاوت با همسالان هستند که این امر احساس انزوا و بی لیاقتی اجتماعی ای که آنها حس می کنند را افزایش می دهد. برای تشخیص درستِ اختلال شخصیت اسکیزوتیپال، علاوه بر این ها وجود حداقل 4 مورد از نشانگان نامبرده (در DSM IV ) لازم است. چهار شنبهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
روانشناسی سلامت در دهه ۱۹۷۰ ایجاد شد. مهم ترین تفاوت روانشناسی سلامت با سایر رشته های ذکر شده درجه میان رشته ای بودن آنهاست. در پزشکی رفتاری تنوع رشته ها بیشتر است. پزشکی روان تنی به رشته های پزشکی و به ویژه روانپزشکی وابسته است. اما روانشناسی سلامت زیرگروهی از روانشناسی است و تقریبا تمام متخصصان آن روانشناس هستند. ماتارازو تعریف جامعی از روانشناسی سلامت ارایه کرده است: گردآوری یافته های آموزشی، علمی، و حرفه ای در رشته روانشناسی جهت ارتقا و حفظ سلامتی، پیشگیری و درمان بیماری ها، شناسایی عوامل سبب شناختی و تشخیصی مرتبط با سلامتی، بیماری و کژکارکردی های مربوط، و نیز تجربه و تحلیل و بهبود نظام مراقبت های بهداشتی و ایجاد خط مشی های بهداشتی برخی از مواردی که در این رشته با آنها سر و کار را در زیر می بینیم: استرس، بیماری های مربوط به آن و راهکارهای کنترل آن دردهای مزمن، اداره و کنترل کردن آنها مداخلات روانی اجتماعی برای مشکلات بهداشتی مزمن همچون آسم، صرع، آلزایمر، دیابت و غیره مداخلات روانی اجتماعی برای بیماری های قلبی، سرطان، ایدز، سکته مغزی و غیره سبک زندگی، ارتقای سلامت و پیشگیری از بیماری ها شیوه های تغذیه سالم، کنترل وزن، ورزش و غیره محیط بیمارستان ها، ارتباط پزشک و بیمار، راهکارهای افزایش رعایت توصیه های پزشکی و غیره بنابراین به طور کلی و خلاصه در این رشته به نقش عوامل روانی اجتماعی در ایجاد بیماری های جسمانی، درمان و کنترل آنها پرداخته می شود. همچنین بهبود سبک زندگی افراد و پیشگیری از ایجاد بیماری ها از حیطه های این رشته است. در صورتی که تمایل به کار روی اختلالات روانی دارید این رشته مناسب شما نیست. در روانشناسی بالینی اگر بیمار افسرده ای به شما ارجاع داده شود هدف شما کاهش افسردگی اوست فقط برای کاهش افسردگی! اما در روانشناسی سلامت شما افسردگی یا غمگینی را درمان می کنید برای رسیدن به هدفی دیگر مثلا بهبود بیماری قلبی عروقی. پس اهداف متفاوت هستند. از آن جهت غمگینی را ذکر کردم که به این امر اشاره شود که در روانشناسی سلامت لزوما با اختلالات طبقه بندی شده سرو کار نداریم غمگینی به همان اندازه در راس کار یک روانشناس سلامت است که افسردگی. بازار کار روانشناسی سلامت به روشنی در ایران مشخص نیست چرا که ابتدا باید متخصصان به ویژه پزشکان نقش روانشناسی سلامت را بشناسند که البته این نیز جزو اهداف روانشناسان سلامت است که متخصصان و عموم مردم را آگاه کند. محیطهای کاری شامل بیمارستان ها، کلینیک ها و دانشگاه هاست. آینده رشته روشن است چرا که مدل زیستی به تنهایی در درمان بیماری ها و کنترل آنها راه به جایی نبرده است و نقش عوامل روانشناختی بیش از پیش روشن شده است. یک شنبهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
مقدمه
بدون تردید ترس از امتحان بین دانش آموزان و دانشجویان تقریبا همه گیر و رایج است و میتوان گفت مهمترین علت این موضوع ، نتیجهای است که از امتحان بدست میآید. نتیجهای که مدرک قبولی یا مردودی محسوب گردیده و باعث ارتقاء ، تهدید ، تشویق و یا تنبیه میگردد. گاهی اوقات این نتیجه میتواند سرنوشت را نیز رقم زند. به همین علت هر چه نتیجه ، حساسیت و اهمیت بیشتری داشته باشد، به همان نسبت میتوانداضطراب و ترس از امتحان گردد، که برخی از آنها عبارتند از:
سؤالات ساده را جواب داده و از سختها بگذرید.
یک شنبهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
هنگامي كه من در ورزش موفّق و پيروز مي شوم احساس شادي و شعف ميكند. و همچنين نيز وقتي كه در درسي موفّق مي شوم يا نمرهي خوبي ميگيرم و مورد تشويق پدر و مادر و مربيان قرار ميگيرم احساس شادي ميكنم. بعضي چيزها هم مرا ناراحت ميكند مانند گرفتن نمرهي بد، مرگ يكي از اقوام يا دوري از خانواده و يا رنجاندن آنها باعث دلتنگي و ناراحتي من ميشود و اين احساسات مرا آزار ميدهد. در روزهاي تولّدم وقتي كه پدر و مادر يا مادربزرگ و پدربزرگم براي من كادويي تهيّه ميكنند خوشحال ميشوم. زيرا به فكر من هستند و اين احساس را دوست دارم.
اهداف و برنامه هاي زندگي هر كسي در زندگيش هدفي دارد و من هم هدفهاي خاصّ خودم را دارم كه مهمترين آنها ادامهي تحصيل، سعادتمند بودن و رسيدن به آرزوهايم است و براي رسيدن به آنها تلاش بسيار ميكند مثلاً : براي راضي كردن والدين به آنها محبّت ميكند. همچنين براي ادامه تحصيلم تمام تلاش خود را براي درس خواندن ميكند. براي رسيدن به اهداف تنها امكانات ملاك نيست چون بسياري از افراد رفاهي خوبي دارند ولي اراده ندارند پس براي رسيدن به اهداف بايد اراده نيز داشته باشيد. بعضي از هدفها را نمي توان به هدفهاي كوتاه تر و موثرتري تقسيم كرد بعنوان مثال: تحصيل علم و دانش بسيار گسترده است و اگر انسان تا آخر عمر در فراگيري علم و دانش باشد باز هم به تمام علمها دست پيدا نخواهد كرد.
تفريحات و سرگرمي ها تفريح مورد علاقه من بازي كردن در موارد ورزشي مانند: بدمينتون و فوتبال است. همچنين داراي سرگرميهايي هم هستم كه مطالعه كتابهاي داستاني و بازيهاي كامپيوتري مورد علاقهي من است. هر كسي داراي تفريحات و سرگرميهايي است كه خيلي به آنها علاقه دارد ولي در بعضي مواقع دسترسي به آنها ندارد ولي من به تفريحات و سرگرميهاي مورد علاقهي خودم دسترسي دارم. مثلاً : مي توانم به پارك بروم و در آنجا بدمينتون يا فوتبال بازي كنم همچنين ميتوانم با خريدن بازيهاي كامپيوتري به تفريحات مورد علاقه خودم برسم.
توانايي ها من داراي توانايي هاي زيادي هستم كه بعضي از آنها مهمتر از بقيه است ولي مهمترين توانايي من درست كردن كاردستي و به اين دليل براي من مهمترين توانايي است زيرا ميتوانم در فعّاليتهاي كلاس و درسي و گروهي موفّق باشم همچنين ميتوانم به كمك اين توانايي در آينده كارهاي مفيدي را انجام دهم و در آنها موفّق باشم.
ضعف من داري ضعفهايي هستم مانند ضعف در رياضي و همچنين ضعف در انجام كارهاي شخصيم كه اين موارد ميتوانند براي من مشكل ساز هم شود مثلاً در مواردي كه تنها هستم. براي برطرف كردن اين ضعفها بايد با اراده باشم. همچنين ميتوانم براي برطرف ساختن آنها از بزرگتر ها، پدر و مادر، معلّمان و مديران كمك بگيرم تا در اين ضعفها با شكست روبرو نشوم.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد دانشکده ادبیات و علوم انسانی
عنوان : گزارش انجام آزمایش بیوفیدبک
استاد مربوطه : جناب آقای دکتر غضنفری
محقق: فرشید نجفی بابادی 930369360
بهار94 آزمایش بیوفیدبک
مقدمه تأثير روان بر تن، داراي مصاديق فراوان است كه حكايت از تأثيرگذاري و تأثيرپذيري دارند كه به عنوان نمونه به موارد زير اشاره ميگردد: 1. از آثار روان بر تن نیز از بوعلی حکایتی نقل شده است که به تفصیل آن نخواهیم پرداخت فقط برای یادآوری به همین بسنده میکنیم که او با گرفتن نبض بیمار و بردهشدن نام معشوقهاش فهمید که رنجوری و بیماری او روانی است نه جسمی. 2. نشاط و شادابي، يكي ازخصوصيّات انساني است واز تأثير روان بر تن حكايت دارد، در مقابل غم و درد كه عامل بسياري از ناراحتيهاي تن به حساب ميآيد، هم چنانكه به تجربه ثابت شده، به عنوان مثال زخم معده كه يكي از بيماريهاي تن است، عامل مهم در پيدايش آن فشارهاي رواني است بدينصورت كه هاضمهی فرد با مشكل رو برو ميشود و دستگاه ايمني به خوبي فعّاليّت نكند و در نتيجه آسيب بدني را به دنبال داشته باشد. 3. نمونهاي ديگر، در بيماران مبتلا به افسردگي حاد، تغيرات فيزيولوژيكي در دستگاه قلبي، عروقي و ماهيچهاي (ضربان قلب والكتروميوگرام) و انحراف فعّاليّت در هر دو نيمكره بر اساس موجنگاري الكتريكي مغز مشاهده ميشود، در50% موارد واكنشهاي مقاومت پوست دچار وقفه است، وترشّح بزاق كاهش مييابد، كه خود نمونهی بارز تأثير روان بر تن است. 4. در روایات رسیده از ائمّهی اطهار (ع) در موارد زیادی به همین مسأله یعنی اثر روان بر بدن اشاره شده است که به نمونهای از آنها اشاره میکنیم: از امام علی نقل شده است که فرمودهاند: در شگفتم که چگونه حسودان از سلامتي بدنهايشان غافلند. 5. ترسیدن و پریدن رنگ یا شرمنده شدن از چیزی و قرمز شدن پشت گوشها و یا عصبانیّت از مطلبی و برافروخته شدن صورت. 6. بچّههایی که در سنّ پایین به مهدکودک میروند زیاد سرما میخورند. شاید والدین ابتدای امر گمان کنند پوشش کودک کافی نبوده یا اینکه در مهدکودک کودک دیگری سرماخورده بوده است و این بیماری را به فرزندش سرایت داده است. گرچه این احتمالات نمیتوانند صددرصد اشتباه باشند امّا بررسی بیشتر نشان داده است که کودک به خاطر اضطراب و استرسی که از دوری مادر و ورود به مکانی غریب میگیرد، دستگاه ایمنی بدنش ضعیف شده و باعث میشود میکروبهای سرماخوردگی به راحتی او را تحت تأثیر قرار دهند. 7. تحقیقات نشان داده است که استرس میتواند موجب سرماخوردگی شود. زیرا استرس موجب میشود که سیستم دفاعی بدن ضعیف گردد. اجرای آزمایش : هدف: بررسی اثرگذاری هیجانهای ناشی از غم و شادی، بر پاسخ الکتریکی پوست،ضربان قلب و دمای بدن است. شاخصهایی که معمولاً ثبت میشوند عبارتند از: تغییر ضربان قلب، دمای بدن و پاسخ الکتریکی پوست. ابزار آزمایش : دستگاه بیوفیدبک (برای اندازه گیری پاسخ الکتریکی پوست،ضربان قلب و دمای بدن) برای سنجش مقدار تأثیر حالات روانی بر بدن تحقیقات زیادی شده است تا بتوانند دقیقاً تعیین کنند که مثلاً هیجان، استرس و ... بر روی بدن به چه میزان مؤثّر هستند و آنرا اندازهگیری کنند، برای انجام این منظور دستگاهی ساخته شده است که میتواند میزان فشارهای روانی را از سطح پوست اندازهگیری کند. این دستگاه که بیوفیدبک یا همان دستگاه بازخورد زیستی نام دارد از طریق الکترودهای حسّاسی که در آن تعبیه شده است و به پوست متّصل میشود میتواند مقدار پاسخ الکتریکی پوست یا GSRرا از طریق امواج مغزی و فشار خون حس کند و به صورت صوت یا عدد آن را به آزمایشگر گزارش کند. به این صورت که هرچه آزمودنی رو به آرامش روانی باشد و خیالی آسوده داشته باشد صدای بوق ممتدِّ دستگاه سیر نزولی پیدا میکند و هر چه اضطراب و پریشانی و استرس در آزمودنی بیشتر شود، صدای مذکور سیر صعودی پیدا کرده و بلندتر میشوددر واقع این زبان پوست بدن است که به این صورت ترجمه میشود و برای ما کدگشایی میشود و در واقع این پوست ما است که دارد با ما حرف میزند. این قضیّه انسان را به یاد برخی آیات قرآن کریم میاندازد که اشاره به شهادت دادن اعضا و جوارح در جهان آخرت علیه فرد گنهکار دارند. این دستگاه در آزمایشگاه های روانشناسی به دو صورت جیبی و کلینیکی موجود میباشد و این امکان را که بتوان در هر لحظه از کم و کیف وضعیت ناآشکار فیزیولوژیک بدن مطلع شد،فراهم می کند.3 مرحله در این رابطه وجود دارد اولین مرحله : اخذ تغییرات فیزیولوژیک مورد نظر با استفاده از علایم الکتریکی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در نتیجه تغییرات فیزیولوژیک ایجاد می شود.این کار را گیرنده ها یا حسگرها که در موضع مورد نظر نصب می شوند،انجام می دهند. دومین مرحله : تقویت تغییرات الکتریکی اخذ شده به گونه ای که آن ها قابل ثبت بوده و قابلیت استفاده برای تولید علایم فیدبک را داشته باشد. سومین مرحله: شامل ارائه فیدبک مناسب از وضعیت فرایندهای فیزیولوژیکی مورد نظر بصورت دیداری یا شنیداری و یا جنبه های تحریک حسی ،به فرد است. دامنه ی نمایش تغییرات دما از 0 تا 50 درجه سانتی گراد دامنه ی نمایش تغییرات ضربان قلب از 40 تا 110 در دقیقه حداکثر شدت جریان عبوری از حسگر های GSR ، 5 میکروآمپر ولتاژ:220ولت روش کار کابل برق را به برق شهری وصل میکنیم.مادگی اتصال به زمین را به لوله ی حاوی اب وصل میکنیم.ورودی های حسگر را به انگشتان دست و ناحیه ی پیشانی آزمودنی متصل میکنیم بصورتی که با پوست تماس مستقیم داشته باشند. روش متداول کار این است که اوّلین نگاره را زمانیکه شخص در حالت آرمیده است ثبت میکنند. این نگاره به عنوان خطّ پایه برای ارزیابی پاسخهای بعدی به کار میرود. سپس آزماینده یک موقعیت هیجانی را برای آزمودنی بوجود می آورد تا بتواند پاسخ های بدنی آزمودنی را از طریق دستگاه بررسی نماید. نتایج :
نتیجهگیری: از آنچه تا كنون مورد بحث قرار گرفت ميتوان چنين نتيجه گرفت:
دو شنبهبرچسب:, :: :: نويسنده : فرشید نجفی بابادی.
اختلافنظر با همسرمان را چه طور حل کنیم؟
از جر و بحثهای بینتیجه و غیر سازنده پرهیز کنید دعوا کردن و درگیری بین زن و شوهر ممکن است دلخوریهایی ایجاد کند که به مرور باعث فاصله گرفتن آنان از یکدیگر شود. دعواها ممکن است افراد را سرخورده کند و آنها را به سمت نارضایتی از زندگی سوق دهد. تا جای ممکن از دعوا کردن، جر و بحثهای بینتیجه و غیر سازنده پرهیز کنید.
دوربین را بچرخانید زوجین میتوانند تا ابد دوربین ذهن خود را روی همسر خود نگه دارند و خطاهایش را ثبت و ضبط کنند، اما حل تعارض از نقطهای شروع میشود که عدسی دوربین را به سمت خودتان بچرخانید و صادقانه میزان نقش خود در ایجاد و تداوم تعارضات را بررسی کنید. به عنوان نمونه چه کارهایی (هرچند کوچک و معمولی) میتوانم برای بهتر شدن رابطهمان انجام دهم؟ دست کشیدن از چه رفتارهایی میتواند همسرم را خوشحال کند؟.
به عواقبش فکر کنید پرخاشگری، توهین، تحقیر و سرزنش کار سادهای است؛ مثل فشار دادن پدال گاز در رانندگی. هر کس میتواند این کارها را انجام دهد. اما درست مانند رانندگی با دقت و ظرافت، عکس العمل به موقع و مناسب در مواقع بحرانی و انتخاب بهترین راه برای حل تعارض توانمندی میخواهد و مهارت. هر وقت در زندگی زناشویی خود با مشکل روبرو شدید، به جای این که پایتان را روی پدال گاز فشار دهید و بی مهابا تا آخرش بتازید، چند لحظه صبر کنید و به عواقب انتخابتان فکر کنید. دست خودم نبود و اعصابم به هم ریخته بود و نمیتوانستم خودم را کنترل کنم، همگی بهانههایی برای توجیه انتخابهای اشتباه هستند. در مواجهه با تعارضات، واکنشی را انتخاب کنید که یک ساعت بعد هم بتوانید از آن دفاع کنید.
مذاکره کنید، مذاکره خوب جواب میدهد حل سازگارانه تعارض به این معنی نیست که در پایان کار همسر شما همان کسی بشود که شما آرزو داشتید. برای این که بتوانید با هم بر سر موضوعات چالش برانگیز به توافق برسید، باید از مواضع خود کوتاه بیایید. در واقع گذشت کردن به نفع حفظ زندگی مشترک و بهبود رابطه، از آن ارزشهایی است که این روزها در جامعه ما کمرنگ شده است. خیلی از زوجهای جوان آن قدر به فکر نیازهای شخصی خود هستند و برخواستههای خود پافشاری میکنند که خود را از لذت یک رابطه رضایت بخش محروم میکنند. اگر برای حفظ رابطهتان گذشت کنید، خواهید دید که این رابطه خوب، سودهایی به شما میرساند که همیشه در انتظارش بودید. اما مراقب باشید که گذشت کردن را تا جایی ادامه بدهید که در شما احساس قربانی شدن یا نادیده انگاشته شدن ایجاد نکند.
قدردان خوبیهایش باشید فکر کردن به نکات مثبت همسر و موهبتهای زندگی مشترکتان باعث میشود روح تازهای به رابطهتان دمیده شود. تلاش کنید از همسرتان به خاطر خوبیهایش تشکر کنید. بعضی افراد خیال میکنند که قدردانی و سپاسگذاری باعث سوء استفاده همسر یا کوچک شدن خودشان میشود. بعضیها هم فکر میکنند لزومی ندارد از همسرشان به خاطر انجام وظایفش قدردانی کنند. عضی از زوجین قدردانی کلامی را لازم نمیدانند اما نتایج پژوهشهای حوزه روانشناسی مثبت نشان داده است که یکی از فنهای مفید برای شادمانه زیستن این است که خود را موظف کنید هر روز فکر کنید و خوبیهای اطرافیانتان را پیدا و به خاطر آنها از ایشان قدردانی کنید. این کار تاثیر به سزایی در بهبود روابطتان خواهد داشت. با این کار میتوانید از بروز جر و بحث و مشاجرههای شدید در هنگام بروز تعارض پیشگیری کنید. در حقیقت با این کار خود و همسرتان را برابر بروز مشکلات شدید واکسینه کردهاید. درباره وبلاگ
من صدای قدم خواهش را می شنوم وصدای پای قانونی را در چشم ضربان سحر چاه کبوترها تپش قلب شب آدینه جریان گل میخک در فکر شبهه پاک حقیقت از دور من صدای وزش ماده را می شنوم وصدای کفش ایمان را در کوچه شوق وصدای باران را روی پلک تر عشق روی موسیقی غمناک بلوغ روی آواز انارستان ها وصدای متلاشی شدن شیشه ی شادی در شب پاره پاره شدن کاغذ زیبایی پرو خالی شدن کاسه غربت از یاد. آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |